سقوط از ساختمان 15 طبقه برای تجربه ادراک زمان

وقتی یک حادثه خطرناک را تجربه می‌کنید،‌ زمان به نظر طولانی‌تر می‌رسد،‌ آیا واقعا زمان نسبی است یا مغز ماست که فریب می‌خورد؟ یک خبرنگار جسور با سقوط از ارتفاع 45 متری تلاش کرد پاسخی برای این سوال بیابد.

گفته می‌شود که انسان در زمان‌های بحران و زمانی که خطری بزرگ تهدیدش می‌کند،‌ زمان را طولانی‌تر ادراک می‌کند. اما چرا؟

گزارشگر پاپ‌ساینس در اقدامی کم‌نظیر حاضر به یک سقوط آزمایشی از یک ساختمان 15 طبقه شده تا در یافتن پاسخ این سوال همکاری کند. شرح این تجربه را از زبان خود او می‌خوانیم:

چند دقیقه پیش من از یک قلاب در ارتفاع 45 متری آویزان بودم. من می‌توانستم ببینم که در شعاعی چندین کیلومتری،‌ من از هر چیزی بالاتر بودم و چیزی نمانده بود که یکی از سریع‌ترین حرکت‌های یک فرد در علم را انجام بدهم.

برای افرادی که از بیرون نگاه می‌کردند، همه این ابزار یک تور بیشتر نبود،‌ چون وقتی من رها می‌شدم،‌ تا زمان افتادنم درون یک تور دایره‌ای، دیگر به هیچ‌جا متصل نبودم. قرار بود این سقوط 3 ثانیه طول بکشد و من این تجربه ترسناک را طولانی‌تر ادراک کنم.

درست مانند آزمایش‌های قبلی دیوید ایگل‌من، به دست من یک کورنومتر بسته می‌شد که روی صفحه‌اش اعداد به سرعت حرکت می‌کردند، به طوری که نمی‌شد آن اعداد را خواند. اگر واقعا در طول سقوط سرعت زمان برای من کم می‌شد،‌ باید می‌توانستم اعدادی که سریع می‌گذرند را هم بخوانم، ‌تقریبا همان طور که در فیلم ماتریکس گلوله‌ها را می‌دیدند، ‌البته اگر می‌توانستم در آن شرایط چشم‌هایم را باز نگه دارم!

مغز در سفر زمان
در سال‌های اخیر دانشمندان عصب‌شناس متوجه شده‌اند که یک خوشه ده هزار سلولی مغز به نام هسته سوپراکیاسماتیک چرخه خواب و بیداری ما در 24 ساعت را تنظیم می‌کند. ایگل‌من سال‌ها پیش کار روی این موضوع را آغاز کرد و در سال 2000/ 1379 به خطای دیدی به نام اثر تاخیر فلش علاقه‌مند شد. یک دایره از نقاط روی نمایشگر،‌ یک نقطه در حال چرخش را نشان می‌دهند و برای لحظه‌ای کوتاه وسط حلقه سفیدرنگ به نظر می‌رسد. گاهی حلقه دور و نقطه سفید وسط همپوشانی پیدا می‌کردند. ایگل‌من متوجه شد که این یک خطای دید موقتی است و مغز است که فریب می‌خورد. در واقع بعد از مدتی مغز مکان آینده نقطه را پیشبینی می‌کند. این اولین باری بود که مدرکی نشان می‌داد ادراک مغز از زمان لزوما وابسته به اطلاعات واقعی که از بیرون می‌گیرد نیست.

من در دفتر ایگل‌من یک بازی رایانه‌ای با خطای شناختی انجام دادم. باید روی یک سری مربع سبز می‌پریدم. اوایل بازی، 200 میلی ثانیه تاخیر داشتم،‌ اما کم‌کم بهتر شد تا به جایی رسید که من زودتر از ظاهر شدن مربع‌ها می‌پریدم.

ایگل‌من برایم توضیح داد که وقتی در اوایل بازی 200 میلی ثانیه تاخیر داشتم،‌ مغز این تاخیر را می‌فهمد و آن را جبران می‌کند. اما وقتی محرک واقعا بدون تاخیر ظاهر شود، مغز با الگوی قبلی خودش ادامه می‌دهد و به همین دلیل به نظر می‌رسد که مربع‌ها زودتر از حرکت من ظاهر می‌شوند.

بر اساس یافته‌های ایگل‌من،‌ ما دست کم دو بخش مربوط به زمان در مغز داریم، یکی ساعت اصلی است که زمان اکنون را درک می‌کند و دیگری،‌ تناقض‌های دریافتی قسمت‌های مختلف را (مثل اتفاقی که در همین بازی افتاد) با هم هماهنگ می‌کند. 

در واقع مطالعات مختلف نشان می‌دهند که برخلاف کلام،‌ که مرکزش بروکا است و یا دیدن که مرکزش لوب پس‌سری مغز است، ادراک زمان منطقه کاملا مشخصی ندارد. آن‌‌ها اول باید می‌دیدند که چه طور قسمت‌های مختلف مغز با هم به یک ادراک از زمان می‌رسند. اما قبل از آن باید مطمئن می‌شدند که واقعا مغز قادر به دریافت طیفی از ادراک یافته‌هاست.

در این جا بود که ایگل‌من با یادآوری تجربه سقوطش از پشت بام در کودکی، این آزمایش‌ها را طراحی کرد. 

توضیح عجیب و غریب
سقوط 45 مترییک، دو، سه و من سقوط کردم. نوک برج داشت دورتر می‌شد و احساس می‌کردم دلم دارد می‌رسد به حلقم. همان‌طور که ایگل‌من می‌گفت زمان کند شد. تمام توانم را به کار گرفتم تا کورنومتر را بخوانم اما هنوز هم اعدادش محو دیده می‌شدند.

راستش سخت‌تر از آن چه انتظار داشتم با تور نجات برخورد کردم،‌ اما خب سالمم! من هم درست مثل 23 نفر دیگر،‌ زمان را طولانی‌تر ادراک کرده بودم (با میانگین 4 ثانیه در مقایسه با 6/2 ثانیه واقعی) اما هیچ‌کدام اعداد کورنومتر را نتوانسته بودیم بخوانیم.

ایگل‌من این طور نتیجه می‌گیرد که ادراک زمان طولانی‌تر،‌ در واقع خطای یادآوری است. ما زمان را طولانی‌تر ادراک نمی‌کنیم، آن را طولانی‌تر به یاد می‌آوریم.

پیتر تسه هم در دانشگاه دورتموند روی زمان مطالعه می‌کند و توضیح دیگری دارد. او می‌گوید این یک تاکتیک حیاتی است که ما به به چیزهای غیرعادی توجه نشان دهیم. وقتی اجداد ما در جنگل سایه می‌دیدند، می‌توانست به معنای پیدا کردن شام یا تبدیل شدن به شام باشد. هر دوحالت نیاز به توجه بیشتر داشت. ما هم در موقعیت‌هایی که زندگیمان در خطر است، ذهنمان به محرک‌های بیشتری باز است. بنابراین، اطلاعات بیشتری جمع‌آوری می‌کند. در شرایط عادی ما عادت داریم این میزان اطلاعات را مثلا در 4 ثانیه به دست بیاوریم. برای همین فکر می‌کنیم که 4 ثانیه گذشته است.

تسه در آزمایش خود به افراد دو تصویر تکراری و یک تصویر جدید نشان می‌داد، مثلا دو فنجان و یک گل. با این که مدت نمایش همه تصاویر یکسان بود، ‌افراد مدت نمایش گل را طولانی‌تر گزارش می‌کردند و تسه این پاسخ را مربوط به فرضیه خود می‌داند.

اما ایگل‌من با این فرضیه موافق نیست. او می‌گوید اگر این فرضیه درست بود،‌ افراد باید به یک اسلحه (که تکراری و عادی نیست)‌ توجه بیشتری نشان بدهند،‌ در حالی که این اتفاق نمی‌افتد و تصویر گل و اسلحه در نتیجه آزمایش بی‌تاثیرند.

توضیح ایگل‌من،‌ سیستم اقتصاد انرژی مغز است. بر این اساس، وقتی مغز با محرک تکراری روبرو می‌شود،‌ یا می‌تواند محرک بعدی را پیشبینی کند، انرژی و زمان کم‌تری را صرف آن می‌کند که سرکوب تکرار خوانده می‌شود.

سفر زمان به عنوان درمان
ایگلمنیکی از کاربردهای اساس این آزمایش‌ها در مورد بیماری‌های روانشناختی است. همه ما به طور دایم در ذهن خود خودگویی داریم که دو فرایند دارد: ‌تولید صدا و شنیدن آن، که این دو فرایند همزمان ادراک می‌شوند. اما اگر مغز نتواند آن‌ها را همزمان ادراک کند،‌ به نظر شنیده شدن صدای دیگری می‌‌آید که می‌تواند توضیح توهمات شنیداری باشد. ایگل‌من با مطالعه 30 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا نشان داد که آن‌ها سرکوب تکرار ندارند و همه محرک‌ها را به عنوان یک محرک جدید می‌بینند.

ایگل‌من معتقد است که درست مانند بازی مربع‌های سبز، ‌می‌توانیم ذهن بیماران اسکیزوفرنیک را با بازی‌ها به ادراک زمان عادت بدهیم. در حال حاضر وی به کمک روانشناسان در حال طراحی یک بازی ویدئویی برای بیماران اسکیزوفرنیک است و امیدوار است در آینده‌ای نزدیک بتواند آن را آزمایش کند.

تا ایگل‌من ثابت کند که ادراک انسان‌ها از زمان فردی است و زمان یک مفهوم ثابت نیست، هنوز راه درازی مانده است،‌ اما این دانشمند 38 ساله بسیار امیدوار است.

جهان هولوگرافی

سنگی را در ظرف آب می اندازی، موجی ایجاد می کند، و سنگی متفاوت، موجی متفاوت و شیئی متفاوت، موجی دیگر ...

پس شکل موج تابع نوع، خصوصیات و ابعاد شیئی است که در آب انداختی ... پس موج همه اطلاعات شیئ را در خود دارد ... همه مشخصات را ...

چنان که اگر یک حس گر مناسب را برای مدت کافی در آب نگه داری تمام خصوصیات شیء را کشف می کند. حال اگر سه شیئ متفاوت را در آب بیندازی وآب را در یک لحظه منجمد کنی و از آن نور لیزر بگذرانی تصویر اشیا در آن سو ایجاد می شود.

حتی اگر یخ را خرد کنی کوچکترین خرده هاهم همه این اطلاعات را درخود دارند ... هر ذره نمونه ای از کل است ...

مگر نه این که همه چیز انرژی و انرژی همه چیز است؟ ...

و این یعنی همه چیز به نوعی موج است ...

پس در ظرف کیهان هم تو یک حسگر هستی که اطلاعات ذرات دیگر و اتفاقات جاری در کیهان از تو می گذرند. تو هر لحظه در معرض تمام وقایع جهان بوده ای و خواهی بود ...

همه جهان در تو جاری است ... همه ذرات جهان ... همه طبیعت ... همه افکار جهان ... همه حقیقت ... ذهن خدا ...

و تو تصمیم گرفته بودی که نشنوی !
برای سه روز آینده:

• فقط برای سه روز خود را در ظرف کیهان ببین که همه امواج کیهان از تو عبور می کند ... همه حقیقت ... همه آگاهی ...


منبع

این مطلب ادامه دارد...!

مدیوم چیست؟

مدیوم دارای معانی بسیار زیادی است که به طور اختصار بیان می کنیم. مدیوم به طور مطلق معنایش روح رها است و رها کردن روح و تمرکز در موضوع خاصی را مدیوم گویند.

 انجام چنین کاری از طریق اندام های حسی بدن (چشم، گوش، دست، زبان و بینی) قابل دسترسی است. انسان ها از جهت روحی کانون های چهار گانه ای دارند که می توانند تقویت کننده یا افزایش دهندة‌ قابلیت فرا حسی باشند. به این قسمت ها، نواحی دریافت روحی می گویند، مثل تمرکز جسمی بر مکالمه ای خاص که می تواند به بهتر شنیدن، کمک کند و در امور روحی هم امکان شنوایی وجود دارد، یعنی انسان بر ناحیة خاص دریافت روحی تمرکز داشته باشد و صداهایی را دریافت کند.

حواس انسان ها چه روحی و چه جسمی تا حدی از طریق دریافت و پاسخ به انرژی عمل می‌کنند بینایی جسمی وابسته به امواج نورانی انرژی است و شنوایی جسمی نیز ماحصل ارتعاشات امواج صوتی است. چشایی و بویایی نیز از طریق واکنش شیمیایی بین مولکول های خاص و سلول های دریافت کنندة مناطق چشایی و بویایی عمل می کنند.
حواس روحی نیز از الگوهای مشابهی تبعیت می کنند. با این تفاوت که انرژی هایی که وارد عمل می شوند با تکنولوژی موجود قابل تشخیص و یا اندازه گیری نیستند. وقتی کلید زده می شود تا لامپ روشن شود، نیازی ندارد که از چگونگی حرکت الکترون های درون سیم های رابط چیزی بدانید و این کار را از طریق تجربة کاربرد آنها در عمل می دانید و دست خود را حرکت می دهید و با زدن کلید برق لامپ روشن می شود.
همین شیوه در حواس روحی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. در حواس روحی، انرژی روحی افاضه شده از آدم ها، مکان و اشیاء را دریافت می کند و از آنجایی که خود انرژی هستید، ارتعاشات فراحسی را دریافت کرده و به محک تشخیص قرار می دهید.
معنای دیگر مدیوم: هر کسی که به نحوی تحت تاثیر فکر یا فعل ارواح قرار گیرد او را مدیوم گویند و در اصطلاح روانپزشکی به معنای واسطه یا وسیط است و به کسی که استعداد خاصی جهت ارتباط با ارواح داشته باشد، مدیوم گویند. و مدیوم به منزلة اتصال فکری است که شما می خواهید با روح شخص معین بر قرار کنید. مثل اینکه شما از مسئول بی سیم خواستار ارسال سخنان خود به شخص خاصی باشید.
مدیوم ها، اشخاصی هستند که در مورد روح، نقش رابط را بازی می کنند. این افراد نیروی فوق العاده ای دارند، روح این نیرو و انرژی مدیوم را به کار می گیرد و به شکل های مختلف ارتباط برقرار می کند،‌ این تظاهر روح می تواند شنوایی و یا لامسه ای باشد. استفاده کردن از این انرژی، نیاز به تمرین دارد، روح هر چه بیشتر این کار را انجام دهد مسلط تر می شود و می تواند کارهای سخت تری انجام دهد.
مدیوم ها می گویند، وقتی که ارتباط برقرار شد مدیوم به حالت خلسه می افتد و هیچ چیز را نمی فهمد، بعد از به هوش آمدن نیز چیزی یادش نمی آید. مثلا روح می تواند از طریق نیروی مدیوم، انرژی صوتی ایجاد کند و بدون اینکه از وسیله ای استفاده کند تولید صدا کند و یا با تغییر حالت صدایی که تا حدی شبیه صدای فرد زنده است تجسم پیدا کند و این کار روح از جسم مدیوم، ماده ای به اسم اکتوپلاسم بیرون می کشد و آن را به شکل بدنش در می آورد. مادة اصلی اکتوپلاسم، پلاسمای خون است که روح بر اساس تجربة خودش و مقدار اکتوپلاسمی که بیرون می آورد تمام یا قسمتی از بدن روح را باز سازی می کند.
ناگفته نماند که مدیوم یک اصطلاح جدید امروزی است، اما این اعمال در طول دوران زندگی انسان خصوصا قبل از اسلام وجود داشته که عاملان آن را کاهن می گفتند. کاهن کسی است که دارای الهام و قدرتی مرموز و خارق العاده است که با الهه ها و ارواح در ارتباط و با آنها مانوس است و مطالبی را از آنها می گیرد و دانش فراوانی مربوط به آینده به طور کلی و آیندة انسان به طور خاص از آنها دریافت می کند و تاثیر آن در رساندن خیر به کسی یا رفع آزاری از او، و یا رساندن شر به کسی که قصد آزار وی را دارد می باشد.

مرز و قلمرو فیزیک و متا فیزیک کجاست؟ (۳)

دو دنیا در یک سرزمین با آفتابی نا متقارن

قصد دارم از آمیختن علم نور کوانتوم، علم نور آسمانی (قرآن با مجد و عظمت) و مشهودات بشری، راهی را بسوی پذیرش ماوراء بگشایم.

1- تجربه ای عجیب ولی حقیقی  در آرکانزاس-1920میلادی


 در اوایل دهه ی 1920، دختر و پسری که در فلاکتون، آرکانزاس زندگی می کردند، در بعد از ظهر یکشنبه ای آرام در شهری ساکت و بی سر و صدا قدم می زدند. تمام مردم شهر برای تماشای بازی بیسبال رفته بودند.آنان از راه میان بر، خود را به محوطه ای پر از درخت کاج می رسانند و نقل می کنند که: 

در فاصله ی حدود صد متری جنگل به جویباری برخوردیم که هیچ کدام از ما به یاد نداشتیم قبلا آنرا دیده باشیم. رودخانه ای باریک بود و نه چندان گود، که آبی زلال در آن جریان داشت و تا سر زانوی ما می رسید. نتوانستیم از خیر آن بگذریم. کفش و جورابمان را در آوردیم و به آب زدیم. 

وقتی به آن طرف رودخانه رسیدیم، به منظره ای بر خوردیم که در عمرمان نظیرش را ندیده بودیم. در زمین آنجا از خار و خاشاک و درختان کاج و گیاه بد بوی بابونه خبری نبود و صدای جیک جیک گنجشکان به گوش نمی رسید. 

به نظر می رسید خاک آنجا مرطوب تر و شنزار است. هیچ یک از درختان و گیاهان را نمی شناختیم. در مردابی که آنجا بود، گیاهانی شبیه سرخس ولی با برگهای بمراتب بزرگتر دیده می شد. پرندگانی شبیه غاز هم دیدیم که گردنشان کمی درازتر و پرشان پرپشت تر بود.از درختی به درخت دیگر می پریدند و حرکتشان مار پیچی بود. 

من و روبی از آن مکان عجیب و غریب ترسیده بودیم. گیج و سردرگم دست در دست یکدیگر در مسیری که به زمین بیسبال می رسید، راه می رفتیم. در مرز آن سرزمین عجیب، کمی پیش رفتیم و از دور زمین بیسبال و دوستانمان را دیدیم. 

حالت ضعف و خستگی به ما دست داده بود و تمام صحنه ها آشنا به نظرمان می رسید.صدای دوستانمان را ضعیف و گنگ می شنیدیم. آنان متوجه ما نشدند. مسابقه را تماشا کردیم تا تمام شد و آنان از دید ما غیب شدند. 

متفکر و افسرده برگشتیم و از رودخانه ای که بنا نبود آنجا باشد، رد شدیم و دنیای رویائی ما از نظر مان محو شد.


2- نظر  قرآن( با مجد و عظمت) در باره ی حضور چشمه سارها، درختان و مخلوقات هوشمند در موازات دنیای ما چیست؟


ما در سوره ی رحمن به وضوح شاهدیم که گروه جانداران نامرئی(جن) و انسان، هردو در آخرت، به باغاتی جداگانه و مخصوص خویش وعده داده می شوند. تفاوت این باغات در چیست؟ آیا باغات ، رودخانه ها و چشمه های ما در این دنیا نیز در موازات یکدیگر متفاوتند، همانطور که  اهالی فلاکتون ترسیم کرده اند؟ 

آیا تابحال کتاب قرآن خود را از روی سر و داشبورد ماشین و طاقچه ها برداشته اید! و یکبار، فقط یکبار با اندیشه و به زبان مادری ، آنرا مطالعه کرده اید؟ اگر جوابتان منفی است، هنوز فرصت دارید! نترسید، آنرا بخوانید و خوب بیندیشید. من به شما اطمینان می دهم که این کتاب را برای اندیشیدن و تفکر بر جهانیان نازل کرده اند و نه چیز دیگری!
"سوره رحمن"
به نام خدا که رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش همیشگى

انسان را از گلى خشکیده مانند سفال آفرید (14) و جن را از آمیزه اى [از شعله هاى مختلف] به وجود آورد(15) پروردگار دو مشرِق وپروردگار دو مغرب است(17)همه آنان که روى این زمین هستند، فانى می شوند(26)در آن (باغها) زنانى هستند که فقط به همسرانشان عشق می ورزند، وپیش از آنان دست انس وجنى به آنان نرسیده است(56) و...


آیا همانطور که در آخرت ذکر شده است ، در این دنیا نیز دو سرزمین با دو نوع رودخانه ها، دو نوع درختان، دو نوع میوه ها ، دو نوع پرندگان و دو نوع مخلوقات در موازات یگدیگر حادث شده است؟ 

براستی جنیان کیستند و دنیای آنها در کدام پوسته از دنیای ما وجود دارد؟ 

چرا آنها ما را می بینند از جائی که ما آنها را نمی بینیم؟ و چگونه بدون آمادگی قبلی ، حجاب از چشمان عده ای می افتد، و دنیای موازی آنها را به وضوح نظاره می کنند؟ و پس از بازگشت، احساس می کنند از خواب و خلسه بیرون آمده اند!


3- علم - نور کوانتوم (نظریه جهان های موازی )   

 آیا علوم تجربی، در آزمونهای خود رد پائی از جهان جنیان یافته اند؟

 

  • آیا نسخه دومی از چمنزارها، باغات، مزارع و چشمه سارها در شکلی متفاوت، پنهان از دیده ی ما در کنار ما بر روی کره ی زمین وجود دارد؟ 
  • و یا یک رونوشت از مخلوقاتی هوشمند در موازات ما در همین سرزمین وجود دارند که همین الان مشغول خواندن این مقاله باشند؟
  • آیا شکلی دیگر از حیات  با اینکه  شباهت زیادی به ما، حیواناتمان و باغاتمان ندارد؛ روی این سیاره با کوههای مه گرفته ، مزارع حاصل خیز و شهرهای بی در و پیکر در منظومه شمسی که هشت سیاره دیگر نیز دارد، زندگی می‌کند؟ 
  •  آیا زندگی این مخلوقات از هر لحاظ درست عین زندگی ما در زمین است؟

     

    اندیشه وجود جهانی موازی، نظیر آنچه که در بالا شرح آن رفت، عجیب و غیر معقول به نظر می‌رسد، اما آنگونه که از قرائن بر می‌آید، علاوه بر اثبات قرآنی و شهود تجربیات فردی ، انگار در علوم تجربی نیز، رد پاهائی از دنیای جنیان یافته شده است!

  • مرز و قلمرو فیزیک و متا فیزیک کجاست؟ (۲)

    ...
    بوزونها با گشتاور چرخشی 0-10 که نشانگر رفتارشان است ،تشکیل دهنده چهار نیروی شناخته شده فیزیک هسته ای (نیروی ضعیف و قوی و الکترومغناطیس و جاذبه ) می باشند.

    اگر خسته شدید می توانید سنگ را زمین بگذارید . ولی همچنان چشم از آن برندارید تا در پایان ،مدعی نشوید که چشم بندی کردم!

    بوزونها در دو طبقه: غیر کوارکی و کوارکی موجود ند.
    انواع بوزونها ی غیر کوارکی:

     ۱- فوتون(کوانتوم):  که نیرو الکترو مغناطیس بوده و فاقد جرم ( در حالت سکون ) است.موجی حرکت کرده و ذره ای به مقصد میرسد . نور در تعریف معادله ماکس پلانک ، نسبت معکوس طول موج و انرژی را پذیراست.یعنی هر چه قدر انرژی یک فوتون(کوانتوم)زیادتر شود طول موج آن کوتاه تر است.پس هرچه آهنی داغ تر شود ،طیف رنگ آن از سرخ با طول موج بلند و انرژی کم به نارنجی ، زرد،سبز و آبی با طول موج کوتاه ولی پر انرژی تغییر میکند.

    پرتوهای موجود در طبیعت از طول موج بلند به کوتاه عبارتند از : میکرو ویو،رادیو، تلویزیون، ماهواره ،نور(فرو سرخ-نارنجی-زرد-سبز-آبی-نیلی ـ بنفش و فرا بنفش)،ایکس و گاما.

    پرتو های میکرو ویو ، رادیو ، تلویزیون ، ماهواره ، نورفرو سرخ بر چشم تاثیر ندارند پس قابل رؤیـــت نیستند . و به دلیل فوتونهای کم انرژی ،برای سلولهای موجودات زنده ( گیاه و حیوان  )مضر نیستند.

    پرتوهای الکترو مغناطیس جهت انتشار به هوا و آب نیاز ندارند و با حد اکثر سرعت یک ذره (سرعت نور=۳۰۰۰۰۰km/s)به شکل ماده حرکت میکنند. امواج مکانیکی(سرعت صوت=۳۳۵m/s) به واسط آب و هوا نیاز دارند . همانطور که قبلا هم در مبحث بیگ بنگ توضیح دادم فوتـــونـــها در دمــــا های میلیاردی تشکیل شده اند و دارای عمر ابدی هستند و فراوانترین وجودند . (هر اتم ، یک میلیـــارد فوتون). البته انسان هم توانسته با شکافتن هسته اتم ( در انفجار اتمی ) و اتصال هسته اتم ( انفجار هیدروژنی)،با تبدیل ماده به انرژی مقادیر عظیمی از فوتونهای پر انرژی (فوتونهای رادیواکتیو-اشعه گاما)تولید کند:E=mc^2.

    زمانی که یک الکترون ، فوتون را جذب یا دفع میکند به پوزیترون تبدیل میشود . برخورد الکترون و پوزیترون،ناپدیدی آنها و تشکیل فوتون را موجب میشود .(ماده به انرژی تبدیل میشود).

    گراویتونها، نیروی جاذبه ای که منشاء آن، بوزون حاملی بنام ،هیگز(با چرخش صفر) است! بعبارتی ، نقاش سیاهچاله هااند.
    گلوئونها، (چرخش 1) با بار خنثی ،چسب هسته اتمی را پدید آورده است . گلوئــونــها نیز طــــی واکنش های هسته ای در دمای میلیارد درجه ای پدید می آیند.
    و بالاخره بوزونهای حامل که جرم داری شون قابل تحصین است ،w - w + با 81000 میلیــــــــون الکترون ولت و z0 با 93800 میلیون الکترون ولت(Mev). خلاصه اینکه ، گشتـــاور  یــک و نیروی ضعیف از خصوصیات آنهاست.
    بوزونهائی کوارکی (دو کوارکی که مزون نامیده میشوند):باز هم عامل انرژی هستند.
    این تبدیل کنندهای خرده ذره ماده به انرژی ،شامل :
    پیون : ایجاد کننده نیروی قوی که پروتونهای هم بار را سر جایشان می نشاند -(هیدکی یوکاوا 1935م).و البته در اشعه کیهانی هم ثبت شده اند(سسیل فرانک پاول - 1947م). پیونها با اجرام متفاوت و بارهای مثبت،منفی و خنثی مشاهده شده اند.
    کئون: مزون خنثی با عمر کوتاه و جرم بیشتر از پیون ، که در ساختار  مـــــــــاده معمولی حضور ندارد.
    از انرژی زاها که بگذریم به ماده زاها (فرمیونها)میرسیم:

     خرده ذره هائی که سازنده ماده هستند را فرمیون مینامند: (چرخش2/1) و دارای حرکت دایره ای بوده و شامل کوارک و لپتون و باریون (سه کوارکی )است.
    کوارکها : تا آنجا که علم بشر اجازه داده ،میتوان گفت که کوارکها سنگ پایه تشکیل ماده اند و شامل :۱- کوارک بالا ۲- کوارک پائین ۳- کوارک راس ۴- کوارک قاعده ۵-کوارک عجیب و ۶-کوارک افسونگر هستند.
    لپتونها : این فرمیونها ،خرده ذره های سبکی هستند که از ریز ذره های ذیل تشکیل یافته اند:

     الکترونها :خرده ذره های سبک پایــداری که با بار منفی برروی مدار اتـم با سرعــــــت ۶۰۰km/s میچرخند و در همه ذرات حضور دارند ( واکنش آنها موجب پیدایش واکنشهای شیمیـــائـــــی می شود).

    الکترون دارای ضد خرده ذره ای بنام پوزیترون(بار ۱+) میباشد.بعبارتی تصویر آئینه ای آن بوده که در سال ۱۹۳۱ م توسط موریس دیراک حدس زده شد.و در سال ۱۹۳۲ م توسط اندرسن کشف شـــد.

    لازم به ذکر است که هر خرده ذره ای دارای یک ضد خود بوده که بار و حرکتش مخالف  ذره اصلی بوده و سازنده ضد ماده میباشد . ساختار برخی سیاهچاله ها را از ضد ماده می دانند.

    میو-آنها (الکترونهای چاق  تا ۲۰۰ برابر)،تو-آنها و نوترینوها (خنثی- جرمشان یک ده هزارم الکترون بوده  و روزانه 10 میلیارد نوترینو از خورشید به هر سانتیمتر مربع کره آبی رنگ ما اصابت میکنه!و از طرف مقابل آن بیرون میزنه! ).
    و نهایتا باریونهای سنگین وزن با عمر کوتاه که فرمیونهائی هستند متشکل از ۳ کوارک و بلافاصله پس از تشکیل به پروتون (سازنده هسته با بار ۱+ و به تعداد مساوی با الکترون در هر ذره و بـــــــا سرعت ۱۵ km/s و ۵ برابری تعداد نوترونها در طبیعت) و نوترون و باریونهای دیگر(ناپایـــــــــدار که از بقایایشان ،انواع دیگری به همراه پرتو کیهانی سیگما،امگا،هیپرون و زی بوجود میآید) تبدیل می شوند.

    اگر به دنبال ریسمانها ( کلاف ریسمانی )می گردید ، دنیای کوارکها پاسخگو نیست . باید زیر اقیانوس کوارکها و زیر خرد ذره های دیگر غواصی کنید و فقط در فرمولها مسیر را ادامه دهید و دعا کنید باگی بر سر راهتان سبز نشود. در آن پائین ابزاری جهت اندازه گیری و رصد ندارید .هر چیزی کشف کنید ، به محض بالا آوردن آن غیب میشود. وهر چه قسم بخورید که وجود دارد! جز دیوانه  خواندن شما کمکی  نخواهند کرد!

    خوب حالا سنگ را بردارید و مرز ماده و ضد ماده ،فیزیک و متافیزیک ،عالم غیب و شهود،دنیای ما و جنیان ، و بطور کل مرز بندی دنیاهای موازی  را در نظریه ریسمانها ،به من نشان دهید. 
    آیا فیزیک به دنیای متافیزیک وارد شده است و یا بالعکس؟
    مرز فیزیک و متا فیزیک کجاست؟ ماده چیست ؟ دنیاهای موازی در کجای هم واقع شده اند؟ اونها و دنیای اونها از چه تشکیل یافته که ما را میبینند ؟ و چرا ما آنها را نمیبینیم؟

    این مطلب ادامه دارد...!!!
    منبع:www.vmrpcr.ir